بسیار برایم اتفاق افتاده که با نگاه دقیق اوضاع و احوال دور و برم را با دقت در نظر می گیرم.سوژه ها همیشه و همه جا در کنار ما در حال اتفاق افتادن هستند.بیشتر نویسندگان بزرگ ساعت ها و روزها برای یافتن موضوعاتی بکر و تازه از محل کارو خانه بیرون میزدند تا موضوع نوشتن تازه ای بیابند.
این مقدمه ای است برای اینکه نگاه نویسنده و یک کنشکر جامعه نگاهی دقیق بین است.در یک ظهر تابستان به قصد خرید چای که برای مادرم از نان هم واجب تر است بیرون زدم و به فروشگاه نزدیک و خلوت در ساعتی از روز که معمولا مشتری حضور ندارد رفتم.
به زحمت قفسه مربوطه را یافتم.در این راهرو دو خانم فروشنده یک نفر نشسته و دیگری ایستاده مشغول تبادل نظر بر سر چیدن قفسه ها بودند.خانمی که نشسته بود از ایده هایش برای بهتر دیده شدن اجناس برای قفسه های خالی می گفت و دیگری با حالت خمیده ای به قفسه ها تکیه داده بود و مرتب زمان صرف نهار را گوش زد میکرد.در حالی که خانمی که نشسته بود سعی داشت از او نظرات سازنده ای برای بهبود چیدمان بگیرد.
خریدم را کوتاه انجام دادم و از فروشگاه بیرون زدم.بازگشتم و پشت میزکار نشستم و مشغول نوشتن به این موضوع نگاه دیگری داشتم.
ما همواره در انجام اموری که بهمان واگذار می شود قضاوت میشویم.چه خوب میشود که ما در هر کاری حتی اگر بصورت موقت است و علاقه ای بدان نداریم موثر و مفید ظاهر شویم.بی انگیزه گی و انجام امور روزانه تنها با هدف انجام تعهدات برای یک کار ملال آور میشود.
جامعه نیاز به افراد پویا و خلاق دارد.ما در کشور دچار مشکل عدم بهره وری هستیم.کارمان کیفیت لازم را ندارد.چرا چون به حداقل ها اکتفا می کنیم.
حتی دیگرانی را نیز که علاقه و کار را الویت امور خود قرار می دهند با حرف های نیش و کنایه می آزاریم و نکوهششان می کنیم.
در جایی خواندم مردم ژاپن مردن در اثرکار زیاد را افتخاری بزرگ می دانند.
دنیای مان را به سهم خود برای دیگران و خودمان به جایی زیباتر بدل کنیم.زیبا بسازیم .زیبا بنویسیم.زیبا بخوانیم.